اولین قدمهات
خوشگل ترین عروسک روی زمین خیلی دوستت دارم
داشتم غصه می خوردم چرا نمی خوای راه بری البته قبلا در حد یک نهایت دو قدم اونم وقتی حواست نباشه می رفتی ولی دلم می خواست خودت بخوای و بری
ایلیا وقتی 11 ماهه بود یکدفعه کنترلو گرفت دستشو دوید سمت تی وی
از فرداش تلاشاش شروع شد و تولد یک سالگیش قشنگ راه می رفت دیگه
خلاصه دیروز داشتی کنار میز با توپ بازی می کردی برا خودت و ایستاده بودی تکیه به میز داده بودی یکدفعه دیدم خودت با شوق چند قدم اومدی و بعد نشستی
کلی قربون صدقت رفتم ولی گفتم تصادفی بوده
شب خونه دایی سعید عرض فرش دایی رو خودت اومدی و بعدم که برگشتیم خونه بازم سه چهار قدمیو اومدی
کلی خوشحالم کردی دختر نازم
می دونم که تو هم تا تولدت راه افتادی انشالا و برای خودت راه میری
ولی دلم خواست ثبت کنم که 20 روز مونده به 1 سالگیت شروع کردی به قدم زدن و راه رفتن
انشالا عزیز دلم قدماتو همیشه جایی بزاری که خیر و برکت ازش بباره و روی پله هایی بزاری که به سمت خوشبختی و سعادتمندی تو بره
آمینننننن