پسر فنی کار من
دیروز مامان جون از مشهد براش تفنگ آورده بود از این تیر ترقه ای ها
تیرشو انداخت توی دیگ پلوپز و نمی تونست درش بیاره
صبر کردیم تا بابا بیاد
یکدفعه دیدم آقا کوچولوم رفته پیچ گوشتی آورده و بازش کرد و با خوشحالی تیرو درآورد بعدم میگه " مامان من دلم می خواد برم دانشگاه درس بخونم بتونم هانی هو زیاد بخرم (عاشق کامیونه و منظورش همه ماشی ن بزرگاست) تمیزکاری کنم
همه چیزو درست کنم
موندم این بچه الان آرزوی این شغلو داره بعدا می خواد چیکاره بشه
قربون اون ذوقت برم مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی